Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  

درباره تنش ميان جمهورى اسلامى و طالبان

مصاحبه با ايسکرا


ايسکرا: تبليغات جنگى و ايجاد فضاى جنگى در ايران در برابر طالبان مرتبا رو به تصاعد است. پيشروى نظامى طالبان به کمک پاکستان در مناطق شمالى که با تصرف مزار شريف در اوائل اوت آغاز شد همچنان ادامه دارد. همراه با اين پيشروى ها از جنايات و سلاخى هاى وسيع و کشتار جمعى گروه هاى قومى و مذهبى توسط طالبان گزارش ميرسد. يک معنى اين پيشروى ها اينست که جمهورى اسلامى در افغانستان به پاکستان و طالبان باخته است و اين ميتواند علاوه بر حمايت رژيم اسلامى ايران از جريانات اسلامى مخالف طالبان، به واکنش و دخالت مستقيم نظامى جمهورى اسلامى هم منجر شود. کشته شدن ديپلمات هاى ايرانى توسط طالبان دستاويزى براى بسيج داخلى هم به رژيم اسلامى داده است. بنظر شما اين وضع رو به کجا دارد و اگر جنگى تمام عيار بين اين دو طرف درگير شود چه عواقبى در منطقه و در اوضاع داخلى ايران بجا خواهد گذاشت؟
4
منصور حکمت: "جنگ تمام عيار" نميتواند توصيف صحيحى براى جنگ احتمالى جمهورى اسلامى و طالبان باشد. نه فقط رژيم اسلامى قصد يک دخالت نظامى در اين ابعاد را ندارد، بلکه ناموزونى قواى دو طرف اجازه شکل گيرى يک جنگ تمام عيار را نميدهد. صحبتى اگر هست بر سر ضربات نظامى موضعى توسط رژيم اسلامى، شايد درجه معينى از حضور در مناطق مرزى و بعد اقدامات انتقامى و تخريبى متقابل طالبان است. "جنگ تمام عيارى" که بالقوه ميتواند در پى خصومت هاى کنونى شکل بگيرد، جنگ ايران و پاکستان است. چنين احتمالى قطعا منطقه را زير و رو ميکند. اما منهاى اين، يعنى در صورتى که ماجرا به تقابل رژيم و طالبان محدود بماند، بعد نظامى آن بنظر من چشمگير نخواهد بود.
5
ايسکرا: تا همين حالا يک جناح از رژيم از فضاى جنگى براى محدود کردن مطبوعات طرفدار جناح ديگر (بستن روزنامه توس) و نيز ازسرگيرى جو ارعاب در جامعه عليه مردم معترض بهره بردارى خود را شروع کرده است. با توجه به کشمکش هاى جناحى و رو در روئى کل نظام جمهورى اسلامى با اعتراضات وسيع کارگران و توده مردم، تصاعد فضاى جنگى از طرف رژيم چقدر ميتواند انگيزه داخلى داشته باشد؟
6
منصور حکمت: بنظر من انگيزه داخلى رژيم اسلامى بشدت فرعى است. شک نيست که يک رژيم ارتجاعى از اين ماجرا هم براى تنگ کردن حلقه اختناق استفاده ميکند. حمله به روزنامه توس براى جناح خامنه اى احتياجى به لشگرکشى به افغانستان ندارد. حتما تحت لواى اوضاع فوق العاده، اين جماعت خواهند کوشيد بر ابعاد اختناق بيافزايند. اما، اقدام رژيم اقدامى است در پاسخ به روندهاى جارى در افغانستان و قدرت گيرى پاکستان. نه فقط رژيم اسلامى، بلکه هيچکدام از کشورهاى مجاور افغانستان مايل نيستند که اين کشور به همين سهولت به يک منطقه نفوذ مستقيم پاکستان تبديل شود. اينها يک کاسه شدن قدرت طالبان را نقض توافقات ضمنى کشورهاى همجوار مبنى بر برقرارى يک حکومت ائتلافى از نيروها و فراکسيون هاى اصلى مى بينند. مادام که کشمکش اين جناحها در افغانستان فيصله نيافته بود، اين حکومت ائتلافى يک احتمال واقعى بود و سهم هر طرف از قدرت ميتوانست در جريان جنگ داخلى در افغانستان تعديل و کم و زياد شود. اما پيروزى مطلق طالبان اين طرحها را کاملا به هم ميزند. رژيم اسلامى دارد سياستش را در قبال افغانستان به اين شيوه همچنان ادامه ميدهد. با اين نمايش قدرت سعى ميکند پاکستان و طالبان را به پذيرش مجدد يک تعادل کمتر يکجانبه ناگزير کند و مانع اضمحلال و محو نيروهاى طرفدار خود بشود. بنظر ميرسد موضع ايران، يعنى بازگرداندن اوضاع به موازنه سياسى موجود قبل از سقوط مزار شريف و باميان، و کمک به سهم گرفتن ساير دار و دسته ها در حکومت آتى افغانستان، نه فقط مورد حمايت ساير همسايگان افغانستان، بلکه مورد پذيرش بخش مهمى از محافل سياسى بين المللى است.
7
در مورد بالاگرفتن فضاى جنگى در داخل ايران، همانطور که گفتم مگر در صورت رويارويى مستقيم ايران و پاکستان، جاى ترديد جدى هست. بنظر من دخالت نظامى جمهورى اسلامى در افغانستان، محدود، تاکتيکى و موضعى خواهد بود. قصد اين عمليات باز پس گرفتن قدرت معامله و چک و چانه زنى با پاکستان در مورد سرنوشت آينده افغانستان است. فکر نميکنم حتى يک نفر در رژيم حتى يک لحظه تصور يک حضور نظامى نظير حضور شوروى در افغانستان را بخود راه داده باشد. يک جنگ وسيع که قرار باشد در تهران بر قيمت قند و شکر تاثير بگذارد در راه نيست. ثانيا، بنظر من حتى اگر رژيم بخواهد اين فضاى جنگى را براى خفه کردن اعتراضات مردم بوجود بياورد، صرفا به يک موج گسترده تر و علنى تر مبارزه عليه خود دامن ميزند. جنگ با طالبان، بر خلاف جنگ با عراق، نه مايه ثبات داخلى رژيم، بلکه باعث بى ثباتى آن ميشود. توازن قواى حاکم در جامعه اجازه چنين مانورهايى را به رژيم نميدهد. بنظر من ابدا نميتوان شرايط امروز جامعه ايران را با شرايط مقطع شروع جنگ با عراق يکسان يا حتى شبيه گرفت.
8
ايسکرا: طى دو هفته گذشته اخبار زيادى درباره تعرض به افغانى هاى ساکن ايران پخش شد که مطبوعات رژيمى هم به آن اعتراف کردند و مردم را به "خويشتن دارى و مهمان نوازى!" دعوت کردند. با توجه به اينکه جمعيتى حدود دو ميليون مهاجر افغانستانى در همه جاى ايران پراکنده اند، تبليغات رژيم و ايادى آن ميتواند عواقب بسيار ناگوارى در ايجاد يک شکاف و نفاق گسترده قومى و مذهبى در ايران ببار آورد. حزب کمونيست کارگرى که طى همه اين سالها دفاع از حقوق افغانيان ساکن در ايران يک اصل هميشگى سياست و تبليغات آن بوده در برخورد به اين شرايط چه رهنمود ها و اقدامات جديدى را ضرورى ميداند؟
9
منصور حکمت: قبل از هرچيز بايد بگويم که مهاجرين افغانى ساکن ايران بنظر من، و از نظر برنامه حزب کمونيست کارگرى، شهروندان متساوى الحقوق کشور هستند. در اين کشور متاسفانه ارتجاع حکومت ميکند و ارتجاع ميدان دار است. در اين کشور چاقوکشان و اوباش سر کارند و بلندگو ها را در دست دارند. بايد جلوى اين ارتجاع ايستاد. دعوا ميان "مردم تحريک شده" ايران با "افغانى ها" نيست. دعوا ميان ارتجاع اسلامى و ملى در ايران با بخش ديگرى از مردم محروم اين کشور است که گناهشان اينست که از افغانستان آمده اند. همان ارتجاعى که به زن حمله ميکند، به کمونيسم حمله ميکند، به مدرنيسم و سکولاريسم حمله ميکند، اکنون دارد به افغانستانى ها هم حمله ميکند. واضح است که بايد آگاهگرى کرد، ناآگاهان و تحريک شدگان را برحذر داشت، اما پاسخ واقعى، سازماندهى مقاومت مادى در برابر اين حملات و تعديات است. واقعيت اينست که توان بسيج توده اى ما بعنوان يک حزب غيرقانونى در صحنه داخلى امروز کشور بسيار محدود است. اما بهرحال با هر امکانى بايد جلوى اين فجايع را گرفت. فراخوان ما قبل از هر کس به کارگران ايران است که از اين بخش محروم تر و بيحقوق تر طبقه خويش قاطعانه دفاع کنند. ما به سهم خود از هيچ تلاشى براى دفاع از مهاجرين افغانى در مقابل اين تعديات فوق ارتجاعى فروگذار نخواهيم کرد.
10
ايسکرا: در صورت وقوع جنگ بين طالبان و جمهورى اسلامى فکر ميکنيد تحولات اوضاع در منطقه و کشورهاى همجوار ايران و همچنين در سياست آمريکا و غرب در اين باره چگونه خواهد بود؟
11
منصور حکمت: همانطور که گفتم بنظر من اين جنگ، اگر اصولا آغاز شود، محدود و موضعى باقى ميماند. تاثير آن بالا گرفتن فشار بين المللى بر پاکستان و طالبان براى شکل دادن به نوعى حکومت ائتلافى يا تقسيم قدرت در افغانستان خواهد بود. بنظر من غرب نيز در تحليل نهايى از همين پشتيبانى خواهد کرد. توازن قواى کنونى، يعنى قدرت بلامنازع طالبان و پاکستان، با توجه به تصوير وسيع تر توازن قوا در کل منطقه، قابل ادامه بنظر نميرسد.
12
ايسکرا: سياست و تبليغات حزب کمونيست کارگرى ايران در قبال جنگ احتمالى ميان جمهورى اسلامى و طالبان چگونه است؟
13
منصور حکمت: بنظر من، و البته بعنوان يک نظر شخصى، يک سياست صحيح بايد بر چند حکم پايه اى استوار باشد.
14
١- سعادت مردم ايران و افغانستان در گرو نابودى و سرنگونى هر دو رژيم است. جنبشى که در ايران بالا گرفته است قرار است جمهورى اسلامى را برچيند. در جنگ جمهورى اسلامى و طالبان، ما خواهان اضمحلال و محو هر دو هستيم. حزب کمونيست کارگرى ايران دشمن رژيم اسلامى و دشمن طالبان است.
15
٢- بنظر من جنبشى که جمهورى اسلامى را در ايران برمى چيند بايد فکرى هم بحال طالبان و ارتجاع اسلامى در افغانستان بکند. دوران ما دوران مسائل منطقه اى و بين المللى و راه حل هاى منطقه اى و بين المللى است. يک حکومت کارگرى در تهران نميتواند با حکومت طالبان در افغانستان کنار بيايد و حسن همجوارى داشته باشد. بنظر من کل بشريت نبايد حکومت طالبان در افغانستان را تحمل کند. يک روز زندگى يک زن در افغانستان تحت تسلط طالبان دليل کافى براى تشکيل بريگادهاى سرخ بين المللى براى بزير کشيدن حکومت طالبان است. در نتيجه حزب کمونيست کارگرى اعتبارى براى حق حاکميت طالبان بعنوان دولت افغانستان قائل نيست.
16
٣- به اين ترتيب بنظر من جنگ رژيم اسلامى و طالبان، نه جنگ دو دولت، دو کشور، و دو مردم، بلکه جنگ دو دار و دسته مرتجع اسلامى است که ما با هر دو در حال جداليم. روش ما در اين جدل نميتواند و نبايد تلاش براى بازگرداندن مناسبات دو طرف به وضعيت موجود پيشين، موعظه رفع تخاصم و آشتى باشد. ما، بعنوان صف سوسياليسم و آزاديخواهى، خود يک طرف يک نبرد سياسى و تعيين کننده در منطقه ايم و لاجرم جدال درونى اردوى ارتجاعى مقابل خود را با علاقه دنبال ميکنيم. نظر شخص من، بعنوان يک کمونيست دشمن مذهب و اسلام و يک مبارز راه رهايى مردم دنياى معاصر از چنگال نکبت بار اسلام سياسى، اينست که تفرقه و دشمنى در صف حرکت اسلامى را بايد به فال نيک گرفت و قدر دانست. بقيه را نميدانم، اما من جزو کسانى نخواهم بود که اوباش اسلامى را از افتادن به جان هم برحذر دارم و به آشتى و رعايت پروتکل دعوت کنم. کار ما سازماندهى براى سرنگونى هر دو است.
17
٤- در بعد داخلى، جلوگيرى از مختنق شدن بيشتر فضاى جامعه به بهانه اوضاع فوق العاده و دفاع از زندگى و حقوق مهاجرين افغانستانى بايد يک رکن سياست عملى ما باشد. اما کار ما از اين جنبه تدافعى بسيار فراتر ميرود. جدال رژيم اسلامى با طالبان و تبليغات خود رژيم عليه طالبان بعنوان يک جريان مرتجع و متحجر، زبان مردم ايران را بر سر اسلاميت خود رژيم ايران دراز ميکند. وقتى حمله به "روايت هاى ارتجاعى از اسلام" در افغانستان مجاز شد و از زبان خود سران رژيم اسلامى نقل شد، ديگر کسى نميتواند جلودار مردم ايران در تعرض به ارتجاع اسلامى در خود ايران بشود. وقتى خامنه اى اعتراض ميکند که "طالبان خون جوانان ٨ ساله را مباح کرده است"، مردم گريبان خودش را بر سر سرنوشت دختران ٩ ساله در نظام خود او خواهند گرفت. جنگ رژيم با طالبان حمله به اسلام را در ايران عادى و مجاز ميکند. پشت شعار مرگ بر طالبان، شعار مرگ بر حکومت اسلامى جان ميگيرد. بنابراين ما بايد يک سياست تعرضى براى گسترش جنبش سرنگونى طلبى را در پيش بگيريم و نه صرفا يک سياست تدافعى براى جلوگيرى از تحکيم بيشتر اختناق.
18
٥- شک نيست که مردم بطور عادى اومانيست، صلح دوست و آرامش طلب هستند. اما ميان نگرانى هميشگى مردم از جنگ و نابسامانى اقتصادى و آشوب اجتماعى با دفاع احزاب سياسى از وضع موجود تفاوتى عظيم هست. اولى نشان مدنيت و خرد در جامعه انسانى است و دومى سند محافظه کارى و دشمنى با تغيير. حزب کمونيست کارگرى نه فقط نميتواند در موضع تلاش براى رفع تشنج ميان رژيم اسلامى و طالبان و موعظه حل اختلاف به روشهاى سياسى و قانونى باشد، بلکه بايد کارگران و توده مردم در ايران و افغانستان را براى استفاده از شکافها و تضادهاى موجود براى سرنگونى رژيم اسلامى و حکومت طالبان و برقرارى يک جامعه واقعا انسانى و آسوده در هر دو کشور به ميدان مبارزه فرابخواند.


ايسکرا، نشريه حزب کمونيست کارگرى ايران - شماره ١٥، ٢٢ آبان ١٣٧٧

m-hekmat.com #1930fa.html