Status             Fa   Ar   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  

m-hekmat.com 2002-09-13 اين مطلب هنوز مقابله و تصحيح نشده است.

درسهايى از شيوه برخورد لنين
به جنبش انقلابى دهقانان


2

الف : وظايف دمکراتيک پرولتارياى انقلابى

3
شايد بى فايده نباشد اگر با اين سوال آغاز کنيم که اصولا پرولتاريا و کمونيستها را به مسئله ارضى و جنبش دهقانى چه کار؟ مگر نه اينست که پرولتاريا و کمونيستها براى نفى کامل مالکيت خصوصى بر وسايل توليد (و از جمله زمين) بطور اعم و استقرار مالکيت اشتراکى و مناسبات سوسياليستى توليد مبارزه ميکنند، حال آنکه مساله ارضى در محتواى اقتصادى خود مساله اى بر سر تعيين شکل مالکيت خصوصى بر زمين است و لاجرم حل آن از نظر اقتصادى نمى تواند از چهارچوبى بورژوايى فراتر رود؟ و باز مگر نه اينست که پرولتاريا و کمونيستها در عرصه سياسى به دنبال تصرف قدرت سياسى و استقرار ديکتاتورى پرولتاريا هستند، حال آنکه آرمانهاى سياسى جنبش دهقانى حد اکثر در محدوده مبارزه براى دمکراسى بورژوايى باقى مى ماند؟ به اين ترتيب آيا نبايد پرولتاريا در اين تعارض بين دهقانان و ملاکين در اين انتخاب تاريخى ميان اشکال دهقان - بورژوايى، فئودالى، و يا ملاک - بورژوايى مناسبات ارضى بيطرف بماند؟
4
طرح مساله به اين صورت بدون شک انتزاعى و انحرافى استـ انحرافى چپ روانه که مسلما لااقل دامنگير جنبش کمونيستى ما نيست. اما نقد اين ديدگاه انحرافى اين امکان را فراهم ميکند تا در شيوه برخورد لنين به مساله ارضى دقيق تر شويم:
5
آرى اين يک واقعيت است که آرمان پرولتاريا و کمونيستها ايجاد ديکتاتورى يگانه طبقه کارگر و نفى هر گونه مالکيت خصوصى بر وسايل توليد است. اما اين آرمان سوسياليستى مى بايد از طريق بسط و اعتلاى مبارزه طبقاتى پرولتاريا، بر متنى از شرايط عينى اقتصادى - اجتماعى مشخص و در مواجهه با نيروهاى سياسى ديگر طبقات اجتماعى، که هريک منافع مشخص خود را دنبال ميکنند، متحقق گرددـ پرولتاريا مى بايد از طريق مبارزه زنده طبقاتى نظام اجتماعى موجود را به نظام اجتماعى دلخواه خود متحول کند و از اينرو ناگزير است که با تمامى نيروهاى طبقاتى اى که به انحاى مختلف در تغيير و يا ابقاء نظام موجود پا مى فشارند فعالانه برخورد نمايدـ
6
چرا که او به دنبال ايجاد شرايط عينى و ذهنى اى است که مبارزه براى سوسياليسم را تسهيل ميکند و در هر قدم کسب قدرت سياسى را بوسيله طبقه کارگر ممکن تر ميسازدـ مبارزات دهقانان برعليه ملاکين، مبارزه زنان براى کسب حقوق برابر در جامعه، مبارزه خلقهاى تحت ستم بر سر حق تعيين سرنوشت، مبارزات اقليتهاى مذهبى و . ـ ـ هيچيک بخودى خود و بلاواسطه مبارزه اى سوسياليستى نيست. بلکه بر سر بسط حقوق دمکراتيک در چهارچوب جامعه اى بورژوازى انجام مى پذيرد، و تحولات و تغييراتى را در چهارچوب مناسبات موجود طلب مى کند (اينکه اين خواستها از نظر عينى تا چه حد در چهارچوب نظام بورژوايى قابل حصولند در اينجا مورد بحث ما نيست)ـ اما پرولتاريا را به اين بهانه (که اين مبارزات مستقيما بر سر سوسياليسم نيست) از دخالت در اين مسايل و از برخورد فعال به نيروهاى طبقاتى و سياسى درگير در آن بازداشتن و به "بيطرفى" خواندن معنايى نخواهد داشت جز سرنوشت تغييرات عينى جامعه را به تناسب قواى نيروهاى غير پرولترى و سياست و برنامه اين نيروها واگذاردن و محروم کردن پرولتاريا از اين حق مسلم که مهر خويش را بر هر مبارزه دموکراتيک در درون نظام بورژوايى بکوبد و از اين طريق آن تغييراتى را که حرکت نهايى او را بسوى سوسياليسم تسهيل و تسريع مى کنند، باعث شودـ از اينرو پرولتاريا و پيشاهنگان کمونيست آن در شرايط مشخصى وظايف دموکراتيک غيرقابل انکارى بر عهده دارند:
7
"حزب سوسيال دموکرات به مثابه نماينده آگاه جنبش طبقه کارگر هدف خود را رهايى کامل توده هاى زحمتکش از کليه اشکال ستم و استثمار قرار مى دهدـ نيل به اين هدف - يعنى برانداختن مالکيت خصوصى بر وسايل توليد و ايجاد جامعه سوسياليستى - سطحى عالى از گسترش نيروهاى مولده سرمايه دارى و تشکل طبقه کارگر را ايجاب مى کندـ بدون آزادى سياسى، گسترش کامل نيروهاى مولده در جامعه جديد بورژوايى، وجود مبارزه طبقاتى آشکار، آزاد و وسيع، آموزش سياسى، تعليم و بسيج پرولتاريا غيرقابل تصور است. از اينرو مبارزه مصم براى آزادى کامل سياسى و انقلاب دموکراتيک همواره هدف پرولتارياى آگاه بوده است" ـ (لنين، "وظايف سوسيال دموکراتيک پرولتارياى انقلابى "١٩٠٥)
8
بعبارت ديگر، پرولتاريا براى رهايى زحمتکشان از يوغ ستم و استثمار فقط يک راه نشان مى دهد - سوسياليسم، که خود در قدم اول در گرو تصرف قدرت سياسى بوسيله پرولتاريا است. پرولتاريا براى کسب قدرت سياسى نيازمند وجود شرايطى است که در آن مبارزه طبقاتى بگونه اى "آشکار، آزاد و وسيع "بر پايه "آموزش سياسى، تعليم و بسيج پرولتاريا" بسط و گسترش يابدـ لاجرم مبارزه براى فراهم آوردن اين شرايط، اين پيش شرطهاى حرکت نهايى بسوى سوسياليسم، در دستور پرولتارياى انقلابى قرار مى گيردـ واضح است که از اين نقطه نظر مبارزات دموکراتيک براى پرولتاريا هدفى در خود و غايى نيست، بلکه حلقه اى در روند کلى مبارزه مستقل و طبقاتى او براى سوسياليسم است و تنها به اين اعتبار اهميت مى يابدـ
9
همينجا مى بايد بر اين نکته تا کيد کرد که: تحليل اين مساله که در شرايط مشخص هر جامعه، و در هر مقطع معين از روند مبارزه طبقاتى، پيش شرطهاى حرکت نهايى بسوى سوسياليسم تا چه حد فراهم است، تحليل اينکه چه موانعى سد راه "رشد آزادانه، وسيع و آشکار مبارزه طبقاتى و آموزش سياسى، تعليم و بسيج پرولتاريا" گشته است، و از همه مهمتر تحليل پايه هاى مادى اين موانع و گرهگاههاى اعتلاى مبارزه طبقاتى پرولتاريا و شناخت نيروهاى سياسى اى که در هر مقطع قادرند دوشادوش پرولتاريا در رفع اين موانع مبارزه کنند، يک وظيفه مشخص و خطير کمونيستهاى هر کشور است. بديهى است که از اين نقطه نظر هيچ نسخه از پيش تعيين شده و جهان شمولى در باره چند و چون مسايل دموکراتيک همه جوامع و درجه اهميت آنها در مبارزه طبقاتى پرولتاريا وجود نداردـ اينکه "محور اساسى هر انقلاب دموکراتيک همواره و همه جا مساله ارضى است" يک کلى گويى الگوسازانه خرده بورژوازيى است که آسان طلبانه در بسيارى از موارد جانشين تحليل مشخص از شرايط مشخص مى گرددـ لنين و بلشويکها اهميت مساله ارضى و جنبش دهقانى را، باتوجه به تحليل خود از شرايط اقتصادى - طبقاتى روسيه اواخر قرن ١٩ و اوايل قرن ٢٠، با توجه به تحليل پايه هاى اقتصادى طبقاتى تزاريسم، بورژوازى ليبرال و جنبش انقلابى دهقانان، و با بررسى مشخص سياستها و شيوه هاى مبارزاتى جنبش دهقانى در روسيه استنتاج کردندـ لنين و بلشويکها نشان دادند که چرا و چگونه مساله ارضى به گره گاه اساسى انقلاب روسيه بدل گشته است و نشان دادند که چگونه پرولتارياى روسيه مى بايد متحدينش را درمبارزه دموکراتيک نه در صفوف بورژوازى ليبرال، بلکه در جنبش انقلابى دهقانان جستجو کندـ
10
اما آيا از اين واقعيت که پرولتاريا در مبارزات دموکراتيک شديدا ذينفع است، چنين استنتاج مى شود که وظايف دموکراتيک پرولتاريا به دفاع بدون قيد و شرط از مبارزات دموکراتيک طبقات و اقشار انقلابى غير پرولتر خلاصه مى شود؟ براى مثال در برخورد به مساله ارضى و جنبش انقلابى دهقانان، آيا پرولتاريا مى بايد بدون قيد و شرط از دهقانان در مقابل ملاکين پشتيبانى کند و بر خواستها و شعارهاى اقتصادى و سياسى آنان بى هيچ چون و چرايى صحه بگذارد؟
11
پاسخ اين سوال بى ترديد منفى است. اگر انحراف اول با نفى وظايف دموکراتيک پرولتاريا سرنوشت مبارزات دموکراتيک (و بطريق اولى انقلاب دموکراتيک) را يکسره به نيروهاى سياسى و سياستها و برنامه هاى طبقات غير پرولتر وا مى گذاشت، اين انحراف دوم با پذيرش و تبعيت از دموکراتيسم طبقات غير پرولتر عملا به همان نتيجه مى رسد. اگر انحراف اول برمبناى بينشى ايدآليستى و انتزاعى از مبارزه طبقاتى، اصولا از درک مکان و اهميت وظايف دموکراتيک پرولتارياى انقلابى در راه رسيدن به سوسياليسم عاجز مى ماند، انحراف دوم با مخدوش کردن مرز موجود ميان دموکراتيسم پرولترى، که از مبارزه اش براى سوسياليسم مايه مى گيرد، با دموکراتيسم غيرپرولترى و خرده بورژوايى، که در غايت امر از محدوده اقتصاد و سياست جامعه بورژوايى پا فراتر نمى گذارد، عملا پرولتاريا را به دنباله روى از بورژوازى مى کشاندـ پس واضح است که برخورد پرولتاريا با هر جنبش دموکراتيک غير پرولترى مى بايد خصلتى دوگانه داشته باشد؛ چرا که پرولتاريا صرفا تا آنجا که هر جنبش انقلابى - دموکراتيک، و تحولات اقتصادى و سياسى اى که اين جنبش طلب مى کند، در خدمت ايجاد پيش شرط هاى حرکت نهايى طبقه کارگر بسوى سوسياليسم قرار مى گيرد، از آن پشتيبانى مى کند. لنين و بلشويکها در هر قدم بر خصلت مشروط و دوگانه حمايت خود از جنبش انقلابى دهقانان مصرانه تاکيد مى ورزند:
12
"... فى الواقع سه طبقه وجود دارد که همگى در اهداف آنى و نهايى خود با يکديگر مغايرت دارند: ملاکين، دهقانان مرفه و بعضا دهقانان ميانه حال و بالاخره پرولتارياـ در واقع وظيفه پرولتاريا تحت اين شرايط لزوما حالت دوگانه داردـ تمام دشوارى اى که در تنظيم يک برنامه و سياست ارضى سوسيال دموکراتيک در روسيه وجود دارد در اين است که چنين برنامه و سياستى مى بايست شرايطى را که در آن پرولتاريا مى بايد بيطرفى را مراعات کند و شرايطى را که در آن پشتيبانى و "شوراندن" لازم شود، تا آنجا که ممکن است بروشنى و دقت تعيين نمايند"ـ (لنين، سرى ترجمه ٣، صفحه ٣١ تاکيدها از ماست)
13
"اين مساله تنها يک راه حل مى تواند داشته باشد: به همراه بورژوازى دهقانى عليه تمام شيوه هاى سرواژ و عليه ملاکين صاحب سرف؛ به همراه پرولتارياى شهر عليه بورژوازى دهقانى و هر بورژوازى ديگر- چنين است "خط" پرولتارياى روستا و ايدئولوگ هاى آن.. ـ
14
يا باز به بيان ديگر:
15
"کمک به دهقانان وقتى مبارزه اش عليه ملاک به توسعه و تحکيم نيروهاى دموکراتيک کمک مى کند؛ بيطرفى نسبت به دهقانان وقتى مبارزه اش عليه ملاک صرفا موضوع تسويه حساب بين دو بخش از طبقه زمين دار است، موضوعى که پرولتاريا و دموکراتها نسبت به آن بى تفاوتند". (صفحه ٣٢)
16

ب: ارزيابى محتواى اقتصادى مساله ارضى

17 18
چگونه مى توان مرز تعيين کننده موجود ميان دموکراتيسم پرولترى و دموکراتيسم دهقانان انقلابى را در عمل مشخص کرد و بر اين دشوارى عمده "تنظيم يک برنامه و سياست ارضى سوسيال دمکراتيک" فائق آمد؟ گام اول بى ترديد تحليل و شناخت محتواى اقتصادى مساله ارضى است. تنها کسب چنين شناختى است که به بلشويکها امکان ميدهد تا اولا مکان مساله ارضى را در سير تحول جامعه بدقت ارزيابى کنند، ثانيا پايه هاى مادى حرکت و نيز محتواى اقتصادى آرمانهاى جنبش دهقانى را بشناسند، ثالثا، با نقد خصلت بورژوايى (و در مواردى اتوپيک) خواستهاى اقتصادى جنبش دهقانى، پرولتارياى روستا را از نفوذ توهمات خرده بورژوايى مصون داشته و وى را دوشادوش پرولتارياى شهر و در تشکيلات مستقل سوسيال دموکراتيک به مبارزه براى سوسياليسم فرا خوانند و بالاخره به مبارزه ايدئولوژيک خود بر عليه جريانات و نيروهايى که بر اين توهمات دامن ميزنند شدت بخشند.
19
سوسيال دموکراسى روس مساله ارضى را به مثابه مساله اى که حل آن راهگشاى بسط و توسعه سرمايه دارى در روسيه تزارى است ارزيابى مى نمايد؛ يعنى برافتادن و از ميان رفتن روابط و مناسبات کهنه فئودالى در عرصه روستا و بسط و تثبيت مناسبات بورژوايى. لنين و بلشويکها در اين مورد کوچکترين توهمى ندارند: حل مساله ارضى در روسيه، صرفنظر از اينکه کدام نيروى طبقاتى (دهقانان يا ملاکين بورژوا) به حل آن نايل آمده باشند، بى هيچ ترديد به بسط مناسبات بورژوايى شدت مى بخشد. بر اين واقعيت نيز بخوبى واقفندکه مناسبات جديد بورژوايى نه تنها استثمار توده هاى زحمتکش روستا را از ميان نخواهد برد، بلکه بر دامنه آن نيز به مراتب خواهد افزود. لنين و بلشويکها از برسميت شناختن خصلت کاپيتاليستى راه حل هاى مساله ارضى (چه دهقانى و چه بورژوا ملاکى) طفره نمى روند، بلکه برعکس بر آن تاکيد مى گذارند. تنها با برسميت شناختن اين واقعيت است که از يکسو مى توانند مرز ميان دموکراتيسم پرولترى و برخورد پرولترى به مساله ارضى را (که از مبارزه پرولتاريا براى سوسياليسم مايه مى گيرد) با شيوه هاى بورژوايى حل مساله ارضى (اعم از دهقانى يا بورژوا ملاکى) مشخص سازند، و از سوى ديگر قادر مى گردند وجوه افتراق شيوه هاى بورژوايى مختلف حل اين مساله را بروشنى تعيين نمايند و آن نيروى بورژوايى مشخص (دهقانان) را که مى بايد در انقلاب دموکراتيک روسيه مورد حمايت پرولتاريا قرار گيرد معلوم نمايند بى آنکه خصلت بورژوايى اين جنبش را پرده پوشى کنند و به دامان اتوپيسم و انحرافات عموم خلقى و ماوراء طبقاتى در غلطند.
20
"کارگران و دهقانان، سوسيال دموکرات ها و نارودنيک ها ـ ـ ـ همگى در لزوم "پاکسازى" کاپيتاليستى نظام پوسيده کشاورزى در روسيه از طريق امحاى مالکيت ارضى به زور توافق دارند. تفاوتشان در اينست که سوسيال دموکراتها خصلت کاپيتاليستى هرگونه انقلاب ارضى در جامعه کنونى -مونى سى پاليزاسيون و ملى کردن، اجتماعى کردن و تقسيم - را، هر قدر هم آن انقلاب راديکال باشد، درک مى کنند، در حاليکه نارودنيک ها اين را نمى فهمند و مبارزه شان براى صورت بندى دهقان - بورژوا در مقابل ملاک - بورژوا را در لفاف جمله پردازيهاى بيمايه و تخيلى در باره برابرى نظام ارضى عرضه مى دارند." (همان کتاب صفحه ٧٨).
21
لنين تاکيد مى کند که راه حل دهقانى مساله ارضى نيز راه حلى کاپيتاليستى است و از اين نقطه نظر ذره اى با راه حل استوليپينى تفاوت ندارد. با اين وجود معتقد است که پرولتاريا بايد از يورش دهقانان برعليه ملاکين حمايت کند، نه از آنرو که به توسعه سرمايه دارى در روسيه بعنوان هدفى در خود دلبسته است و نه به اين خاطر که در روسيه توسعه سرمايه دارى دورنماى بهبود اوضاع زحمتکشان را جستجو مى کند، بلکه به اين خاطر که "بناى اين روسيه کهنه، نفرين شده، فئودالى، استبدادى و برده دارى را با خاک يکسان نمايد، نسلى جديد از مردمان شجاع و آزاد بوجود آورد، کشورهاى جديد و جمهورى بنا کند که در آن مبارزه پرولترى براى سوسياليسم بتواند آزادانه گسترش يابد" . (همان کتاب صفحه ٧٨ تاکيد از ماست)ـ
22
"در نظر يک سوسيال دموکرات روى آوردن از يک طبقه به طبقه ديگر و از يک رده به رده اى ديگر از زارعين و خرده مالکين، هيچ نتيجه اى ندارد، مگر آنکه با دستاوردهاى سياسى اى که مبارزه طبقاتى پرولتاريا را تسهيل کند همراه باشد".
(همان کتاب صفحه ٥٠ تاکيد از لنين).

23
اما کدام نيرو يا نيروهاى اجتماعى و به چه شکل و يا اشکالى امکان حل اين مساله را دارند؟
24
اولا بدليل اينکه "توسعه سرمايه دارى از مدتها پيش دو طبقه متخاصم بورژوازى و پرولتارياى روستا را در ميان دهقانان بوجود آورده است"، سياست استوليپين براى حل مساله ارضى، يعنى "ابقاى مالکيت ارضى" و "تثبيت نهايى (تا انقلاب پرولترى) مالکيت خصوصى در تمام اراضى، هم اراضى ملاکين و هم اراضى دهقانان" ممکن و نه تنها ممکن بلکه "بسيار ريشه اى (راديکال) است زيرا که بنحوى ريشه اى (راديکال) در حال از هم پاشيدن کمون قديمى روستا و نظام کهنه فلاحت در روسيه است".
25
ثانيا راه رشد کاپيتاليستى ديگرى براى کشاورزى روسيه از نظر عينى ممکن است، يعنى راه حل دهقان - بورژوا بجاى راه حل ملاک - بورژوا: "امحاى مالکيت ارضى به زور"؛ يعنى پاکسازى کاپيتاليستى نظام پوسيده کشاورزى در روسيه از طريق برانداختن مالکيت بزرگ و مصادره انقلابى زمينهاى آنان بوسيله دهقانان.
26
اين دو راه حل بيشک توسعه سرمايه دارى در روسيه را تامين خواهند کرد. " تفاوت حقيقى راه حل دهقانى مساله ارضى در انقلاب بورژوايى روسيه و راه حل استوليپين - کادتى آن در اينست که اولى بيشک مالکيت اراضى ملاکين را و دومى به ا حتمال زياد مالکيت دهقانى را از ميان خواهند برد " (همان کتاب صفحه ٧٧). اما اولى از طريق حرکتى انقلابى، سريع و همراه دستاوردهاى سياسى - دموکراتيک مناسبات فئودالى را دگرگون خواهد کرد؛ در حاليکه دومى از طريق رفرمها و اصلاحات تدريجى و همراه با بينوايى و عقب ماندگى پرولتاريا و دهقانان. راه حل استوليپين - کادتى مساله ارضى "بى شک توسعه سرمايه دارى در روسيه را تامين خواهد کرد، ليکن توسعه اى بى نهايت کند" (تاکيد از ما است) و "براى پرولتاريا و دهقانان هزار بار دردناکتر از راه حل ديگر مساله ارضى که از نظر عينى ممکن و نيز کاپيتاليستى است ". بر پايه چنين واقعياتى است که پرولتاريا از تلاش دهقان خرده پا براى خارج کردن زمين از چنگ ملاکين بزرگ پشتيبانى مى کند. پرولتاريا با درکى مارکسيستى از "محتوا، و اهميت اقتصادى مبارزه دهقانان براى زمين" از در نظر گرفتن "مبارزه نيروهاى واقعى جامعه، مبارزه اى براى اين يا آن راه از نظر عينى ممکن تکامل سرمايه دارى در کشاورزى" غافل نمى ماند، و چون ف . دان از طرفى و نارودنيکها از طرفى ديگر به عبارت پردازى و تخيل در باره برابرى نظام ارضى نمى پردازد.
27
پرولتاريا بى آنکه به جمله پردازيهاى توخالى و دموکرات منشانه بپردازد اذعان دارد که موقعيت استوليپين در حل مساله ارضى غير ممکن نيست اما وظيفه دارد اولا به مردم بفهماند "اين موقعيت به چه قيمتى حاصل خواهد شد"، و ثانيا با تمام نيرو براى راه حل کوتاهتر و سريعتر توسعه سرمايه دارى در کشاورزى از طريق يک انقلاب دهقانى بجنگد. اما "اگر برغم مبارزه توده ها سياست استوليپين بتواند آنقدر دوام بياوردکه موفقيت راه "پروسى" (راه بورژوا - ملاکى) را تامين کند - آنوقت چه؟" آيا آنوقت لنين هم چون بخش وسيعى از جنبش کمونيستى کشور ما، اين واقعيت تاريخى را با برچسب و بهانه "فرمايشى" بودن و "ملوکانه" بودن و "از بالا" بودن نديده مى گيرد و به تکرار بيجان احکام کهنه شده مى پردازد؟ خير. لنين اين واقعيت را به مثابه يک واقعيت انکار ناپذير به رسميت مى شناسد، تحليل مى کند و تاکتيکهاى کمونيستها را بر اساس آن تعيين مى نمايد: "آنوقت نظام ارضى روسيه کاملا بورژوايى خواهد شد، دهقانان بزرگ تمام سهم زمين را خواهند قاپيد، کشاورزى سرمايه دارى خواهد شد و ديگر هيچ "راه حلى" براى مساله ارضى تحت نظام سرمايه دارى -خواه ريشه اى (راديکال) باشد و خواه غير ريشه اى - ممکن نخواهد بود. آنوقت ديگر مارکسيستهايى که با خود صادقند، همه "برنامه هاى ارضى" را يکجا به زباله دان ريخته و به توده ها خواهند گفت: "کارگران هرچه از دستشان ساخته بود انجام دادند تا نه يک يونکر، بلکه يک سرمايه دارى آمريکايى نصيب روسيه سازند، کارگران اکنون شما را به پيوستن به انقلاب اجتماعى پرولتاريا فرا مى خوانند، چرا که پس از "حل" استوليپينى مساله ارضى هيچ انقلاب ديگرى که قادر باشد دگرگونى جدى اى را در شرايط اقتصادى زندگى توده هاى دهقانى سبب شود نمى تواند وجود داشته باشد". (صفحه ٧٩)
28
ثالثا: بدليل اينکه "هرگونه انقلاب ارضى در روسيه کنونى هر قدر اين انقلاب مافوق راديکال باشد از خصلتى کاپيتاليستى برخوردار است"، سوسيال دموکراسى در يک برنامه پرولترى هرگز دست به ماجراجويى نميزند و هرگز اجازه نخواهد داد که افقهاى طلايى و خيره کننده در زمينه تغييرات در نظام ارضى از قبيل تقسيم به تساوى، ملى کردن، مونى سيپاليزاسيون و غيره، مبارزه طبقاتى عليه مالکيت بطور کلى را به فراموشى بسپارد. "نارودنيک ها اين را نمى فهمند و مبارزه شان براى صورتبندى دهقان - بورژوا در مقابل ملاک - بورژوا را در لفاف جمله پردازى هاى بيمايه و تخيلى در باره برابرى در نظام ارضى عرضه مى دارند". سوسيال دموکراسى از آنجا که نماينده منافع طبقاتى کارگر مزدى در کشاورزى است، بى هيچ پرده پوشى اعلام مى دارد که اينگونه مسايل را بهمراه کل طبقه کارگر با مبارزه اى مجدد يکسره خواهد کرد. چرا که: "تا يک انقلاب سوسياليستى کامل بوقوع نپيوندد، حتى راديکال ترين و انقلابى ترين تدابير يک رفرم ارضى طبقه کارگر مزدى کشاورزى را از ميان نخواهد برد، خواب و خيال خرده بورژوا کردن همه مردم لاطائلاتى ارتجاعى است". (صفحه ٤٨)
29

ج. برخورد سوسيال دموکراسى به جنبش دهقانى

30
"در حال حاضر محاسبه ترکيب نيروهايى که "فرداى" انقلاب (دموکراتيک) درون توده دهقانى وجود خواهد داشت تخيلى پوچ است". اما آنچه براى سوسيال دموکراسى محرز است اين واقعيت است که گرايش به مالکيت در دهقان صاحب زمين، "هر چه انقلاب سريعتر پيش رود تعارضش با پرولتاريا بنحو سريعتر و شديدترى آشکار خواهد شد". جهل و عقب ماندگى دهقانان، عدم درک آنان از جنبه سياسى جنبش، عجزشان از دريافتن اين واقعيت که بدون تغييرى ريشه اى و دموکراتيک در "کل ساختار سياسى کل حکومت"، تحقق خواستهاى آنان ناممکن باقى خواهد ماند، و حرکت خودبخودى و غريزى آنان که اساسا ريشه در ناآگاهى سياسى شان دارد، واقعيتى است که سوسيال دموکراسى در برخورد با جنبش دهقانى مد نظر دارد. دهقان بزمين نياز دارد، و احساس انقلابى اش، حس غريزى و بدوى اش از دموکراسى نمى تواند بيان ديگرى غير از دست گذاشتن بر روى زمين ملاکين بيابد".
31
"آنچه اکنون براى ما حائز اهميت است جنبه انقلابى و دموکراتيک قيام هاى دهقانى و تشکل پرولتارياى روستا بطور مشخص، در يک حزب طبقاتى است. اصل مطلب اکنون در آگاهى دهقانان نسبت به لزوم در هم شکستن انقلابى نظام کهن و عملى نمودن آنست، و نه تنظيم طرحهاى خيالى در باره "توزيع مجدد کلى زمين" يا ملى کردن اراضى؛ بهمين جهت است که "اس آرها" بر اجتماعى کردن و غيره اصرار مى ورزند و ما بر کميته هاى انقلابى دهقانى."
32
اولا، سوسيال دموکراسى بى آنکه ديدگاه طبقاتى را رها کند، بى آنکه در جستجوى راه حل جهانشمولى که هميشه جوابگوى مساله است باشد، بى آنکه ماهيت دوگانه دهقان مرفه و ميانه حال را از نظر دور دارد، در رابطه با جنبش دهقانى به برخوردى دوگانه قائل است. "تحت شرايط خاصى، و در موقعيتهاى معينى، اين برخورد مى بايد نه تنها برخوردى داير بر همدردى، متضمن پشتيبانى مستقيم، و نه تنها پشتيبانى صرف، بلکه عملا "شوراندن" باشد. تحت شرايط ديگرى، برخورد مى تواند و بايد بى طرفانه باشد". پرولتارياى انقلابى از جنبش دهقانان تا آنجا که جنبشى انقلابى - دموکراتيک است، پشتيبانى کرده، در جهت رشد و اعتلاى آن مى کوشد؛ اما به محض اينکه اين جنبش جنبه ارتجاعى پيدا کند، يعنى در مقابل منافع پرولتارياى روستا قرار گيرد، در جبهه مقابل آن و برعليه شان به مبارزه بر خواهد خواست. پشتيبانى پرولتاريا از جنبش دهقانى متکى بر تحليلى طبقاتى بوده و به هيچوجه يک پشتيبانى کور و ماوراء طبقاتى نيست. "به همراه بورژوازى دهقانى عليه تمام شيوه هاى سرواژ و عليه مالکين صاحب سرف، به همراه پرولتارياى روستا عليه بورژوازى دهقانى و هر بورژواى ديگر". و بدينسان اگر پرولتاريا از جنبش دهقانان تا حد مصادره اراضى حمايت مى کند" ـ ـ ـ اين به هيچوجه به معناى پشتيبانى از هرگونه طرح خرده بورژوائى نيست". "تا آن حد که جنبش دهقانان جنبه انقلابى دموکراتيک دارد، از آن پشتيبانى مى کنيم ولى وقتى که، و درست به ميزانيکه، اين جنبش جنبه ارتجاعى و ضد پرولترى بخود بگيرد، براى مبارزه بر عليه آن آماده مى شويم (همين حالا و بى درنگ آماده مى شويم). تمام جوهر مارکسيسم در اين وظيفه دوگانه نهفته است، و به سادگى و ابتذال کشيدن يا خلاصه کرده آن در يک وظيفه واحد و بسيط تنها از عهده کسانى ساخته است که مارکسيسم را درک نمى کنند". (صفحه ٧٠)
33
ثانيا، سوسيال دموکراسى همواره و در همه شرايط خود را موظف به متشکل نمودن پرولتارياى روستا و پيوند هرچه مستحکم تر وى با پرولتارياى شهر مى داند. پشتيبانى سوسيال دموکراسى از جنبش دهقانى، و کمک به دهقانان در عرصه مبارزات دموکراتيک نيز به اعتبار تسهيل و تسريع گذار به وظيفه جديد و عالى تر، يعنى انقلاب سوسياليستى است که معنا و محتواى خود را باز مى يابد. "زيرا ما از انقلاب دموکراتيک بيدرنگ و درست مطابق با ميزان نيروى خويش، يعنى نيروى پرولتارياى آگاه و متشکل، به انقلاب سوسياليستى گذر خواهيم کرد. ما هوادار انقلاب بى وقفه ايم". (تاکيد از ماست. صفحه ٧١)
34
سوسيال دموکراسى از آنجا که حزب سياسى پرولتارياست، با قاطعيت تمام و بدون کوچکترين انحرافى از موضع طبقاتى پرولتاريا تلاشى بيدريغ در جهت تشکل پرولتارياى روستا داشته و تعارض منافع وى را با منافع بورژوازى دهقانى توضيح مى دهد. "بايد پرولتارياى روستا را به پيکارى براى انقلاب سوسياليستى فراخوانده، برايش روشن سازيم که سر رهايى از فقر و ستم، نه در تبديل بخشهايى از دهقانان به خرده بورژوا، بلکه تنها در جايگزينى کل نظام بورژوايى با نظام سوسياليستى است". (صفحه ٢٩)
35
ثالثا، "براى آنکه بتوان به رفرم ارضى که در روسيه کنونى اجتناب ناپذير است، نقش دموکراتيک و انقلابى بخشيد تنها يک راه وجود دارد، رفرم ارضى بايد به ابتکار خود دهقانان، در رويارويى با ملاکين و بوروکراسى و رويارويى با دولت، بعبارت ديگر بايد به کمک ابزارى انقلابى انجام پذيرد. بدترين نحوه توزيع زمين، پس از انجام رفرمى از اين نوع برکليه نظريه هاى کنونى ما از هر جهت برترى دارد". سوسيال دموکراسى دست به طرح پردازى براى شيوه هاى عملى برنامه هاى مختلف ارضى نخواهد زد، اين مطلبى است که در تمامى نوشته هاى لنين در باب مسئله ارضى و در برخورد به جنبش دهقانى به نحوى، چه بطور مستقيم و چه غير مستقيم، و بر مبناى نقد نظرات انحرافى و اتوپيستى رايج، بيان شده است. اما حزب پرولتاريا موظف به ارائه شعارى قطعى و مشخص در رابطه با اين مسئله است، چرا که "ـ ـ ـ لحظه انقلابى کنونى به روشنى و صراحت شعارى قطعى و مشخص را طلب مى کند": تشکيل کميته هاى انقلابى دهقانى، و آنگونه که در ماده ٤ برنامه حزب تصريح شده است" تشکل کميته هاى انقلابى دهقانى به منظور امحاى تمامى بقاياى سرواژ، تغيير و تحول در تمامى مناسبات روستايى بطور اعم بر اساس موازين دموکراتيک، اتخاذ تدابير انقلابى به منظور افزايش سهم زمين دهقانان، حتى تا حد مصادره اراضى ملاکين". (صفحه ٣٨)
36
"ايده آل سوسيال دموکراسى ايجاد کميته هاى سوسيال دموکراتيک صرف در تمام دهاتست، کميته هايى که تمام سوسيال دموکرات ها و فقط سوسيال دموکراتها، يعنى کسانى که ايدئولوژى پرولتاريا را پذيرفته اند، را در بر دارد. و بعد ائتلاف اين کميته ها با تمام عناصر انقلابى - دموکرات و گروهها و محافل دهقانى براى ايجاد کميته هاى انقلابى. خواست سوسيال دموکراسى سوق دادن تمام دموکراتهاى انقلابى بطرف قيام است. دوش به دوش آنان ولى "بدون اختلاط و امتزاج با آنان" در سنگرهاى خيابانى شهرها و بر ضد ملاکين و پليس در دهات مبارزه خواهد کرد. کميته هاى انقلابى دهقانان آنگونه تشکلى است که خواستهاى دهقانان را فرموله مى کند، ليکن بدون وجود اين کميته ها هرگونه اصلاحات در حکم هيچ است. وجود اين کميته ها و اتکا به آنها پيروزى قيام دهقانى را ميسر مى سازد".

37
مهدى ميرشاهزاده
منصور حکمت
39
اسفند ٥٨



40
رفيق مهدى ميرشازاده کادر برجسته و موثر و عضو کميته مرکزى اتحاد مبارزان کمونيست بود. او در کنگره اول اتحاد مبارزان کمونيست در کردستان شرکت کرد و مجددا به تهران برگشت. و در آنجا دستگير و تيرباران شد. غم از دست رفتن مهدى هميشه بر قلب منصور حکمت سنگينى ميکرد. حتى در بستر مرگ، خودش را ملامت ميکرد که چرا جلوى برگشتن مهدى از کردستان به تهران را نگرفته است... يادشان تا ابد گرامى و عزيز است و داغشان تا ابد تازه. (خ.د.)

m-hekmat.com #0200fa